پارسینه | مدتها قبل و البته نه چندان دور وقتی فیلم "هیس دخترها فریاد نمیزنند" ساخته تحسین بر انگیز پوران درخشنده در سینماها در حال اکران بود، کم نبودند مردمی که با چشمان اشکبار سالن نمایش را ترک می کردند. چشمانی که آکنده از غم رمزآلود و اندوه ناشی از درک و لمس عینی واقعه ای بود که سازنده با نگاهی جسورانه آنرا برای مخاطبش ساده و روان و البته از زاویه ای کم نظیر ترسیم می کرد.
گرچه هیچگاه آماری دقیق و قابل استناد از تعداد موارد تجاوز و آزار و اذیت جنسی در جامعه عصبانی و بیمار ایران در دست نبوده، اما به گواه بسیاری از دست اندرکاران شکی نیست تعداد قابل توجهی از مردم جامعه ما با معنا و مفهوم تجاوز و آزار و اذیت جنسی به نحو مستقیم و غیر مستقیم آشنا هستند.
البته این پدیده تاریک و غیر انسانی تنها به کشورهای فقیر و در حال توسعه ختم نمی شود، بلکه در بسیاری از کشورهای مختلف جهان از جمله هند، فرانسه، آمریکا و استرالیا نیز مشاهده و تقبیح می شود. بطور مثال ماجرای رسوایی اخلاقی "هاروی واینستین" تهیه کننده برجسته آمریکایی منجر به شکایت هزاران نفر قربانی از مرد و زن گرفته تا کودک و نوجوان، در سراسر جهان شد. قطعاً انتشار اخبار و روشن شدن جزئیات تعرض و آزار جنسی هاروی و البته جسارت قربانیان در بیان جزئیات رفتار وی، توانست قدرت دفاع از حریم شخصی و گشودن لب به اعتراض و اعتراف قربانیان خاموش این رفتار شنیع تقویت شود. این مهم زمانی رخ داد که اطلاع رسانی واقعه و تنویر افکار عمومی باعث شد بیش از پیش عموم مردم و خانواده ها نسبت به خطرات پیرامون و حدود حقوق اجتماعی و فردی خود آگاهی بیشتری پیدا کنند.
پیامد این رسوایی و شکستن سکوت دست آوردی مثبت بود، کار بجایی رسید که بسیاری از هنرمندان و دست اندرکاران برجسته سینمای جهان، هم در مقام قربانی و هم در مقام متجاوز لب به سخن گشودند. اثر انتشار اخبار متوالی سو استفاده های جنسی گسترده تر از آن بود که فقط به مرزهای سینما و محیطهای هنری ختم شود. رسوایی اخلاقی و سو استفاده جنسی پزشک تیم ملی ژیمیناستیک آمریکا "لری ناصر" از ده ها دختر و زن باعث شد جهانیان در برابر عمق عطش بیمارگونه جنسی برخی انسانها شگفت زده شوند.
شاید عمق این فاجعه زمانی تکاندهنده تر بنظر رسد که بدانیم دامنه تجاوز و آزار جنسی از محافل سینمایی، مذهبی، ورزشی، سیاسی تا خانه و مدرسه وسعت داشته و دارد و دست بشر همچنان برای کاهش، کنترل و توقف این پدیده فراگیر کوتاه و ناتوان بنظر می رسد.
اما در تمامی این ماجراهای سیاه و دردناک، پای مردان به شکلی مستقیم در میان است. مردانی در سن و سال های مختلف و البته در بیشتر مواقع بزرگسال که از روی عطش جنسی و هوس چه هوشمندانه و چه از روی نادانی طعمه خود را صید و از آن بهره می برند. در این میان نه تنها کودکان از هر دو طیف جنسی، بلکه زنان و مردان جوان هم از زمره قربانیان هستند.
در جامعه ایرانی ماجرای ادامه دار عبرت نگرفتن از شکستها تبدیل به عادت شده و فقط در حد شعار برای متولیان امر و واکنش آنی این قشر غیر مسئول بدون تکیه بر پشتوانه و پیگیری قابل استدلال و استناد نسبت به هر واقعه ای باقی می ماند و مخدومه می شود.
ماجرای تجاوز و قتل بی رحمانه ستایش و آتنا که دقیقا فاصله سنی متهمان و وضعیت تأهل آنها از عمق خطر بروز فاجعه در بستر جامعه ای ملتهب خبر می دهد هنوز از ذهن بسیاری از مردم سرزمینمان زدوده نشده که خبر از یک رسوایی دیگر، در شبکه های اجتماعی و محافل خبری پیچیده شده است. ظاهراً اعدام و قصاص پایانی عبرت آموز برای این دسته از جرائم نیست و مسئولان هم گرچه تلویحی از لزوم آموزش، فرهنگ سازی و آگاهی بخشی در سطح جامعه کودک و نوجوان سخن به میان می آورند، اما مثل بسیاری از موارد مشابه پس از فروکش کردن التهابات، آهسته آهسته مسئولیت و تعهد خود را به باد فراموش میسپارند.
عدم آموزش صحیح، اطلاع عمومی و حقوقی، سکوت، سانسور و ترس از آبرو ریزی از مهمترین عواملی است که قربانیان تجاوز در ایران به بدترین نحو ممکن تاوان بی مسئولیتی و کم توجهی متولیان امر را پرداخت می کنند.