با اینکه بنا به گلایه یکی از متصدیان ایستگاه قصد نداشتم از این طرح بزرگ انتقاد کنم تا به قول او رسانهها سهم خود را در فرهنگسازی آن انجام داده باشند، اما مشکلات به حدی بود که این اجازه را نداد.
بیش از 20 دوچرخه در این ایستگاه مستقر شده بود، در حالیکه اگر در خنکای صبح تابستان اینقدر آمار دپوی دوچرخه بالا باشد، بیتردید عذر آن در ساعات گرم ظهر پذیرفته شده است.
حدود نیم ساعتی برای تهیه آمار مراجعان در ایستگاه اتوبوس همجوار آن مینشینم، نه کسی میآید تا دوچرخه بگیرد نه کسی دوچرخه میآورد تا تحویل دهد!
حوصلهام سر میرود، خودم سراغ متصدی ایستگاه میروم، جوانی در اتاقک ایستگاه به انتظار مراجعهکننده نشسته است.
تا خودم را معرفی میکنم عذرخواهی میکند و میگوید: خانم، زمان زدن کارت حضورم در ایستگاه است لطفا چند لحظه اجازه بدهید! او که بشدت از این موضوع گلایهمند است، میگوید: به جای نصب دوربین برای کنترل آنلاین حضور ما و یا تأمین امنیت ایستگاه، باید هر نیم ساعت ششدانگ حواسمان جمع باشد تا کارت حضور را بزنیم و غیبت نخوریم.
* 10 تا 15 مراجعهکننده در روز
از او میپرسم اوضاع سامانه چطور است؟ خودش احساس رضایت میکند و میگوید: تقریباً روزی 10 تا 15 مراجعه کننده دارم!
اما من با مقایسه آمار میلیونی سفرهای درون شهری مشهد نمیتوانم این آمار را بپذیرم و میمانم که چطور از این رقم رضایت دارد.
خودش بیدرنگ ادامه میدهد: متأسفانه دوچرخه در معابر شهری، راهی ندارد، بنابراین وقتی امنیت جانی نباشد فکر نمیکنم کسی سوار اتوبوس هم بشود.
او ساعت کاری سامانه دوچرخه را نامناسب عنوان میکند و میگوید: ایستگاهها از30/6 تا 30/16 فعال هستند، اما این ساعت فقط تقاضای مشترکان صبح را پوشش میدهد و بعدازظهرها به رغم زمان بیکاری آقایان و لزوم انجام خریدهای منزل و یا بهانه ورزش شبانگاهی، ایستگاهها تعطیل است.
متصدی ایستگاه فرصت را مغتنم میشمارد و میگوید: برای 10 ساعت کار روزانه به ما 800 هزار تومان حقوق میدهند، این در حالی است که اگر به ما اضافه کار بدهند و یا اینکه ایستگاهها را دو شیفته کنند هم به نفع ما و هم پاسخ به نیاز مشترکان سامانه دوچرخه است.
او تعطیلی ایستگاهها را در روزهای تعطیل نیز یکی از کاستیهای این طرح عنوان میکند و اظهار میدارد: سهم زائران نیز در استفاده از این طرح تعریف نشده، لذا این خودش یک تبلیغ سوء برای مدیریت شهری و خلأ جدی است.
به گفته وی، زائران زیادی به ایستگاه مراجعه میکنند، اما دست خالی بر میگردند.
حالا از زمان شروع گزارش من یک ساعت گذشته که یک مشترک سامانه وارد ایستگاه میشود.
گویا کارمند یکی از شرکتهای خصوصی همجوار ایستگاه است و خیلی عجله دارد.
چون مشتری هر روزه ایستگاه است با متصدی کاملا آشناست. او که باز هم با مشکل همیشگی برخورد کرده، میگوید: دیروز هم زمان تحویل دوچرخه در سامانه ثبت نشده و امروز به من دوچرخه تحویل نمیدادند.
متصدی ایستگاه خودش پای ATM میآید تا اصلاحات مورد نیاز را انجام دهد.
از او خواهش میکنم با وجود عجلهای که دارد، فرصتی در اختیار ما قرار دهد وی میگوید: بیشتر از همه مسایل سامانه، خود دوچرخهها خیلی مناسب نیستند، به گونهای که دوچرخههای دسته صاف موجود در ایستگاهها که اصلاً کاربردی نیستند و باید دلمان را تنها به دوچرخههای دسته خرگوشی خوش کنیم.
او از سرویس کاری خیلی ضعیف دوچرخهها گلایه میکند و میگوید: اغلب دوچرخههای سامانه به سرویس نیاز دارد، در حالیکه شاید هر سه هفته یا چهار هفته تعمیرکار برای سرویس بیاید.
وی با بیان اینکه استفاده کنندگان همراه خود ابزاری برای تعمیر ندارند، میافزاید: رفع نشدن عیوب دوچرخهها سبب میشود گاهی مشترک سامانه به سختی خودش را به ایستگاه مورد نظر برساند.
به گفته وی حداقل هفتهای یکبار باید سرویس کار به هر ایستگاه مراجعه کند، زیرا هم اکنون خیلی از دوچرخههای موجود در ایستگاه معطل تعمیر و یا حتی تنظیم باد است!
* دوچرخههای غیراستاندارد
او که جزو نخستین مشترکان سامانه دوچرخه است، میگوید: اشکال بعدی مربوط به زین ثابت این دوچرخههاست، چون هر ساعت قرار است یکی از آنها استفاده کند باید قابلیت تنظیم بالا و پایین رفتن زینها به صورت سهل فراهم گردد، نه اینکه تنها با ابزار مقدور باشد.
این مشترک سامانه دوچرخه نداشتن قفل و سبد خرید را هم از کاستیهای دوچرخههای سامانه بر میشمارد و میافزاید: ما که نمیتوانیم همراه خودمان قفل و زنجیر راه ببریم و یا سبد خریدی را با خودمان جابهجا کنیم، بنابراین در طراحی دوچرخهها این موارد هم باید دیده شود.
او نصب زنگ برای هشدار به پیادهها، یا خودروها و ارایه کلاه کاسکت برای حفظ جان دوچرخه سوار را نیز ضروری عنوان میکند و اظهار میدارد: متاسفانه تاکنون کسی به انتقادها و نیازهای استفاده کنندگان از این سامانه توجهی نکرده است.
او از گزارشگر ما خداحافظی میکند در حالیکه شاید ما باید نیم ساعت دیگر معطل بمانیم تا مشترک دیگری به این ایستگاه مراجعه کند، به همین دلیل سراغ ایستگاه دیگری در یکی از بلوارهای اصلی میرویم.
متصدی این ایستگاه هم به انتظار مشترکی در اتاقک نشسته است، وقتی سراغش میرویم ابتدا تقاضای هماهنگی با روابط عمومی شرکت را میکند، اما وقتی فرصت را برای بیان مسایل بدون ذکر نام و محل ایستگاه مهیا میبیند، میگوید: متأسفانه شرایط ثبت نام هنوز هم سخت است، گرچه حالا سفته مورد نیاز را خود ایستگاهها به صورت رایگان در اختیار مشترکان قرار میدهند، اما باز هم شرایط دشواری سد راه دوچرخهها شده است.
او از ما میخواهد به جای انتقاد، از این طرح خوب حمایت کنیم و با آشنا کردن مردم از فواید دوچرخه، گامی در راستای فرهنگ سازی سامانه انجام دهیم.
به گفته وی، این سامانه با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند، اما نباید آن را با شکست روبهرو کنیم.
وی با بیان اینکه خودمان خیلی از مشکلات را قبول داریم، میافزاید: وقتی متصدیان ایستگاه یک لباس فرم یا کارت شناسایی ندارند، هیچ تبلیغاتی برای اطلاعرسانی از نحوه ثبت نام و یا فواید دوچرخه در کار نیست، میزان موجودی دوچرخه در ایستگاهها بالانس نیست، دوچرخهها سرویس و ترمزها رگلاژ نیست، تنها دارایی ایستگاهها یک تلمبه باد قدیمی بدون نشانگر تنظیم باد و یک پارچه لنگی کهنه است، چه توقعی میتوان داشت.
او از قول مردم کرایه دوچرخهها را نیز بالا عنوان میکند و میگوید: وقتی قرار است مشترکان برای استفاده از یک ساعت دوچرخه با همه مخاطرات 200 تومان بپردازند خوب 250 تومان میدهند و با اتوبوس به مقصد مورد نظر میروند.
از او میپرسم آیا شما و مسؤولان شرکت برای رفت و آمد به محل کار از دوچرخه استفاده میکنید؟ در کمال تعجب میگوید: من که خودم زمانی برای استفاده ندارم و مسؤولان شرکت نیز همه با خودرو تردد میکنند، اما شهرداری میتواند با استخدام چند نفر برای استفاده از دوچرخه در این خصوص تبلیغات کند.
من نیز پس از خداحافظی راهی نخستین ایستگاه اتوبوس میشوم، اما آنچه در مسیر بیش از همه توجهم را جلب میکند شمار زیاد شهروندان در حال ورزش و جای خالی حتی یک دوچرخه زرد است!
مهناز خجسته نیا/ قدس ویژه خراسان