کد خبر: ۸۶۰۹۴۵
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۸:۲۶ 10 June 2020

عبدالحمید نورزایی در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، درباره‌ی نگاه ایرانیان به افغان‌های مهاجر در ایران نوشت:

در حالی که در آمریکا تظاهرات علیه نژادپرستی ادامه دارد اخیراً در روزنامه شرق آماری از نوع نگاه مردم تهران به اتباع پناهنده افغان منتشر شده است. این نظرسنجی که با همکاری دفتر مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران و دفتر طرح‌های ملی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شده است تصویری پر حاشیه از ذهنیت ساکنان مناطق ۲۲ گانه تهران ارائه می‌کند. نتایج آماری از شهری که از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی سرآمد است تعجب همگان را برانگیخته است و جامعه آماری و پاسخ‌های آنها درخور توجه است.

جالب آن است که افرادی که از تسهیلات مناسب اقتصادی، اجتماعی و آموزشی برخوردار نیستند مخالف اصلی حضور پناهندگان افغان در تهران هستند و خواستار جدایی اجتماعی و حتی آموزشی آنها از جامعه میزبان هستند، (جداسازی آموزشی که فقط در رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی دیده شده در دوران معاصر در هیچ کشور دیگری سابقه اعمال ندارد).

جداسازی آموزشی و عدم تمایل والدین به همراهی یک دانش آموز افغان در کلاس درس را اگر نتوان نژاد پرستی نامید قطعاً می‌توان بران نام کودک ستیزی گذاشت که تاثیر بسیار عمیقی بر کودک و والدین او خواهد گذاشت.

این آتش برتری طلبی قبلا نیز در ورامین و یزد و در مناطقی از اصفهان دیده شده بود. این ستیزه جویی اجتماعی و آموزشی نشان از خود برتر انگاری مفرط دارد که قبلاً نیز شاهدان بوده‌ایم! 

استفاده از الفاظ رکیک و نژادپرستی در بازی‌های ملی ایران با کشورهای عربی و یا حمله میلیونی کاربران ایرانی به صفحات مجازی بازیکنان خارجی یکی از آنهاست.

بخش دیگری از آمار منتشر شده در روزنامه شرق نشان می‌دهد نیمی از جامعه آماری مخالف هرگونه حضور پناهندگان افغان در ایران هستند. بیشتر مخالفان پناهندگان افغانستان اقشار آسیب پذیر و کم برخوردار هستند. 

همچنین ۳۶ درصد پاسخ دهندگان معتقد به کم بودن اشتراکات فرهنگی بین دو ملت هستند در حالی که افغانستان به دلیل حوزه مشترک تمدنی بیشترین نزدیکی فرهنگی را در بین کشورهای جهان به ایران دارد. همچنین ۴۳ درصد افغان‌ها را متعلق به نژاد دیگری می‌دانند و ۲۸ درصد از پرسش شوندگان مخالف ازدواج اتباع ایرانی و افغان هستند و آن را عامل آلودگی نژاد ایران می‌دانند. 

اوج این نژاددوستی و برتری طلبی نژادی را می‌توان آنجا یافت که نیمی از پرسش شوندگان مخالف دادن تابعیت ایران به فرزندان حاصل از ازدواج بانوان ایرانی و مردان افغانی هستند. این نوع نگاه وراثتی و خونی به تابعیت هر چند که ناآشنا نیست اما مخالف صریح حقوق اساسی یک کودک است؛ کودکانی که طبق آمار خانم ذوالقدر رئیس اسبق کمیسیون فرهنگی ۴۵ درصد از آنها به علت مشکلات هویتی و اقتصادی از تحصیل بازماندند.

همچنین نیمی از جامعه آماری افغان‌ها را عامل بیکاری و بیماری و افزایش جرم قلمداد می‌کنند. این نگاه سیاه به پناهندگان افغان بعضاً در بین مسئولان ارشد کشور نیز وجود دارد هنگامی که افغان‌ها را عامل کرونا در ایران اعلام می‌کنند و یا علت بیکاری ۱۴ میلیون ایرانی را وجود ۲ میلیون افغان قلمداد می‌کنند و یا به خاطر بیکاری ۴۰ درصد فارغ التحصیلان ایرانی و تعطیل شدن صنایع بزرگ برخی همواره تقصیرها را گردن کارگران روزمزد پناهنده می‌اندازند اما در مورد آمار جرم و جنایت نیز سرانه انجام جرم در بین ایرانی‌ها دو برابر افغان‌هاست به عبارتی دیگر قبل از کرونا ۲۴۰ هزار زندانی ایرانی وجود داشت در حالی که فقط ۵ هزار زندانی افغان در زندان‌های ایران بود که اکثر آنها نیز به علت مشکلات اقتصادی و درگیری با کارفرما راهی زندان شدند. همچنین عدم دسترسی به وکیل خوب، اقامت غیرمجاز و نداشتن تحصیلات را نیز باید در تعداد زندانیان افغان موثر قلمداد کرد.

از تأثیر مخرب شایعات و اخبار نادرست پیرامون جرم و جنایت منتسب به پناهندگان افغان نباید غافل شد؛ هنگامی که اشتباهاً اعلام شد عامل قتل‌های سریالی معروف به خفاش شب افغان هست بسیاری از افغان‌ها مورد ضرب و جرح قرار گرفتند و یا زمانی که سریال‌های ایرانی مانند سریال «ممنوعه» بلندگو و و مروج نژادپرستی و توهین به اتباع افغانستان می‌شوند چیزی جز گسترش و نهادینه کردن نژاد پرستی و خود برتر انگاری را در بین جامعه میزبان ایرانی نسبت به افغان‌ها مشاهده نخواهیم کرد.

دید تحقیر آمیز و نژادپرستانه به افغان‌ها قطعاً الگوی ایرانی اسلامی توسعه و پیشرفت را که مدیران ایرانی مجذوب و معرف آن به جهان هستند خدشه‌دار می‌کند. آمار ارائه شده در روزنامه شرق نشان می‌دهد که ایرانیها با شهروند جهانی شدن و دید جهان شمول و حقوق بشری فاصله و گسست زیادی دارند و این فاصله را نمی‌توان با ثبت آثار تاریخی در یونسکو و یا جنجال بر سر شخصیت‌های تاریخی مانند مولانا جبران کرد بلکه همان گذشته طلایی و منشور حقوق بشر کوروش نیز در غبار برتری خواهی و خلوص نژادی ایرانی‌ها از دید پنهان خواهد شد و مباحات علمی و تاریخ طلایی که ایرانی‌ها به آن افتخار می‌کنند با انحصار و احتکار سه گانه‌ی احترام و تکریم و حرمت در زندان تعصب و عصبیت رنگ خواهد باخت.

اگر جامعه شناسان ایرانی و متخصصین آماری سری به شهرهایی مانند یزد و کرمان بزنند خواهند دید که افغان بودن در آن شهرها یک مشکل بزرگ امنیتی است نه یک پدیده هویتی و اجتماعی. اکثر مسئولین و ساکنان این شهرها نگاهی محدودیت جو و محدودیت مدار به حضور اتباع افغانستان دارند. شاید این نوع دیدگاه خود بازگردد به محدودیت منابع و محدودیت‌های اقتصادی در ایران اما این محدودیت‌های اقتصادی در ۱۸ استان دیگر که حضور اتباع افغانستان در آنها ممنوع است پررنگ‌تر است. به عنوان مثال میزان بیکاری در مشهد و تهران که اتباع افغانستان حضور چشمگیری دارند به مراتب بسیار کمتر از لرستان و کرمانشاه است. 

ایرانی‌ها بخش بزرگی از مشکلات خویش را بر گردن نحیف پناهندگان می‌اندازند که به دور از جوانمردی است. مشکل اصلی اتباع افغانستان ساکن ایران به‌خصوص نسل دوم و سوم این است که به‌شدت به ایران تعلق خاطر پیدا کرده‌اند و با افغانستان بسیار بیگانه هستند و هویت افغانی خویش را در هویت ایرانی جستجو می‌کنند و از سویی دیگر در جامعه خود افغانستان نیز پذیرش مطلوبی ندارند اما با وجود ایرانیزه شدن آنها مخالفت‌ها با حضور آنها و سردرگمی قانونی و سیاسی در برخورد با آنها در جامعه ایرانی و مسئولان آنها موج می‌زند و طرح‌هایی مانند سازمان ملی مهاجرت هنوز در بلاتکلیفی بسر می‌برد و به هر حال ۵۰ درصد از پرسش شوندگان مخالف جدی حضور، آموزش، کار اتباع افغانستان در ایران هستند.

این تصور که ایرانی بودن یک امتیاز بسیار خاص است و داشتن هرگونه تسهیلات باید منحصراً در گرو برخورداری از این برچسب خواهد بود منافات جدی با کنوانسیون پناهندگان، حقوق کودک، حقوق بشر و آرمان‌های انقلاب اسلامی دارد.

همچنین رویکردهای منفی نسبت به مهاجرین باعث رشد و گسترش تنفر از ایران در بین ملت و دولت افغانستان خواهد شد. تنها ملتی که بیشترین اشتراکات تاریخی، فرهنگی و تمدنی را با ایران دارد و این تلقی که خلوص ایرانی نباید خدشه دار گردد و توارث شهروندی از طریق خون باید منتقل شود اصلاً تطابقی با واقعیت امروز جهان که براساس شهروندی منفعت شمول و جهان شمول و حقوق بشری بنا نهاده شده است ندارد.

سه گانه شفقت و ترحم و مهربانی بذر کینه‌ای نخواهد کاشت که روزی درو شود. هر یک از ما باید به وجدان خویش رجوع کنیم که آیا نژادپرست هستیم یا نه و چه تغییر زیبایی می‌توانیم ایجاد کنیم؟

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار