کد خبر: ۶۵۲۲۱۷
تاریخ انتشار: ۱۶ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۳:۳۷ 07 September 2018
 

تابناک هرمزگان- قاری قرآنی که مردم دار و متواضع بود حکایت "حاج عبدالرحیم بیضائی" داستان مردی پرهیزگار است که دینش را واسطه معاش خود قرار نداد و با آموزه های که از دین داشت دنیا خود را ساخت بی آنکه در سچصدد سوء استفاده از دینش باشد.

 

به گزارش تابناک هرمزگان، به نقل از دوهفته نامه ماراک حاج عبدالرحیم بیضائی انسانی از میان مردم کوچه و بازار است، مردی اهل معاشرت، داد و ستد و به قول مردمان قدیم بندرعباس از میان همین جمع زن و زن خواهی کرد، با آنان زیست، با آنان معامله و زندگانی کرد. احترام مردم را نگه داشت، مردم داری کرد و به پاس مردم داری، تواضع و ادبش مردمان شهر بندرعباس دوستش داشتند و احترامش را در ظاهر و باطن می گذاشتند.

شاید پررنگ ترین وجهه زندگی عبدالرحیم بیضائی رتبه های است که به واسطه حضورش در مسابقات قرائت قرآن در دهه چهل و پنجاه خورشیدی به دست آورده است. حاجی عبدالرحیم در هنگامه ای می زیست که مسلمان اسمی در جامعه کم بود. آنانی که با آموزه های راستین اسلام و قرآن آشنا می شدند از جان و دل و در جلوت و خلوت تمامی آموزه های مکتب والای اسلام را مو به مو در زندگانی شان پیاده می کردند. و اصلاً و ابداً اهل ظاهری سازی نبودند. اگر حاجی بازاری بودند به واسطه این لقب به مردم کالائی را دو لا پهنا حساب نمی کردند و به سود اندک خود قانع بودند.

حاج عبدالرحیم نمونه اعلای این حاجیان است که فقط عرق چین حاجیان را بر سر داشت و با مردم زیست و عاقبت به خیری برای خود خرید و حجش را نیز نه به واسطه کار در بازار و مال اندوزی بلکه به واسطه مقام سومی که در سال 1346 خورشیدی کسب کرد، تشرف پیدا کرد.

در مسابقات قرائت قرآن آن سال محمدرضا شجریان استاد بزرگ موسیقی ایرانی مقام اول را کسب کرد و حاجی عبدالرحیم بیضائی سوم شد و توسط بنیادی که مسئول برگزاری مسابقات بود تشرف به حج را جایزه گرفت.

برکات عمل صحیح به آموزه های دینی و سهل گیری در زندگی و تسامح و دوری از خشکه مقدس مابی در جای جای زندگی حاجی عبدالرحیم هویدا است. وی هم اکنون رختخواب گیر است و در سنین کهولت به سر می برد. اما به قول دخترانش تا زمانی که هوش و حواسش اجازه می داد در همان رختخواب ذکر ، عبادت و واجباتش را انجام می داد ...

 

دوم - مهاجرت بزرگ اوزی ها به بستک
اجداد حاجی عبدالرحیم بیضائی اهل بیضای فارس بودند و این خانواده ابتدا به اوز و سپس به بستک مهاجرت کردند. داستان مهاجرت ۸۰-۹۰ خانوار اوزی به بستک از صفحات پررنگ تاریخ منطقه جنوب فارس است که واکاوی آن در این مجال نمی گنجد.

ظلم و ستمی که به مردم اوز در آن زمان از سوی برخی حکمران محلی می رفت سبب شد عده ای از خانواده های اوزی با نامه نگاری به خان بستک و موافقت وی به این منطقه کوچ کنند. سران این مهاجرت سه نفر به نام های رئیس عبدالرحیم خادم، محمدامین علی و میراحمد پدر میر محمد رفیع بودند که با موافقت و چراغ سبز خان بستک در این شهر متوطن شدند و با قرار دادن زمین در اختیارشان ، محله ای تحت عنوان محله اوزی ها در بستک ساخته می شود.

این مهاجرت عظیم در حدود 160 سال پیش اتفاق می افتد. خان بستک نیز با همتی عالی با خانواده های مهاجر اوزی برخورد می کند. وی علاوه بر اینکه زمین برای سکونت در اختیار آنان قرار می دهد، بخشی از زمین های زراعی بستک را نیز برای کشت و زرع محدودی به مهاجران اوزی واگذار می کند.

رئیس تمامی طوایف کوچنده اوزی به بستک رییس عبدالرحیم خادم پس از سال‌ها زیستن در بستک با وجودی که خانه ای مجلل و باشکوه در بستک ساخته بود و کار و پیشه رو به راهی داشت بر اثر ابرام و اصرار اوزی ها به شهر زادگاهش بر می گردد و خانه مجللش در بستک را نیز به برادرزاده اش واگذار می کند.

اما بسیاری از اوزی های مهاجر در بستک ماندگار شدند. یکی از خانواده های مهاجر اوزی در بستک خانواده "حاجی محمد حسین بیضائی" بود که همراه دیگر خانواده های اوزی رحل اقامت در بستک افکندند و شهروند این شهر شدند. حاجی محمد حسین بیضائی دارای شش فرزند، دو دختر به نامهای آمنه و فاطمه و چهار پسر به نام های عبدالخالق ، عبدالرحیم ، عبدالرحمان و حسین بود. حسین جد پدری حاجی عبدالرحیم بیضائی است. او دو پسر به نامهای ابراهیم و محمد داشت.

ابراهیم پدر حاجی عبدالرحیم به تاسی از پدرش استاد بنا بود. بنائی بی نظیر که آوازه زبردستی اش به گوشه و کنار جنوب فارس رسیده بود. در روایتی که بین معمران فامیل است روزی مردی چشم شور استاد ابراهیم حسین را نظر می کند و از آن پس استاد ابراهیم حسین نابینا می شود!

استاد ابراهیم در نابینایی کار دباغی یاد می گیرد و دباغ، موذن و امام مسجد اوزی ها ساکن بستک می شود. او دو فرزند به نام های عبدالله و عبدالرحیم دارد و به واسطه فقر و مسکنت و قحطی و غلائی که در آن سال‌ها در بستک اتفاق می افتد پس از اینکه دو سال فرزندانش را در مدرسه مصطفویه به مدرسه می فرستد. با فرستادن نامه ای به محمد عبدالرحمان (برادرزاده و پدر عقیل بیضائی) از او می خواهد که پسرانش را در لنگه یاری دهد. بسیاری از طایفه بیضائی در آن سال‌ها در گُرزه (بندر آفتاب فعلی)، لنگه و دوبی متوطن شده بودند و دستگیری از فامیل را نوعی وظیفه می دانستند. مدرسه محمدیه دومین مدرسه مدرن ایران پس از دار الفنون در سالهای سوم و چهارم دبستان پذیرای عبدالله و عبدالرحیم بیضائی پذیرا می شود. پیش از آن ، این دو برادر در مدرسه موقوفه مصطفی عبداللطیف به نام مصطفویه بستک کلاس اول و دوم را گذرانده بودند. عبدالله برادر بزرگتر عبدالرحیم که پس از دادن سجل احوال فامیل خود را هوشیاری انتخاب کرد در این هنگامه 20 ساله و عبدالرحیم 14 ساله است که به سفارش پدر به دوبی نزد محمد شریف بیضائی عمو زاده خود در دوبی که در حکومت این امارت منصبی بالا را برخوردار است، می روند.

عبدالله هوشیاری به واسطه سفارش عموزاده متنفذ در حکومت دوبی میکانسین لنج می شود و عبدالرحیم مشاغلی چون پزشکیاری و کار در خیاط خانه را تجربه می کند. خیاط خانه عبدالله هوشیاری در بر دوبی یکی از خیاط خانه های معروف آن زمان بود که پیراهن و شلوار برای ایرانیان بستکی، اوزی ، لاری و لنگه ای می دوخت و محل رفت و آمد آنان بود. در شب ازدواج شیخ راشد پدر شیخ محمدبن راشد آل مکتوم حاکم فعلی بر اثر دشمنی و نقاری که بین شیخ سعید حاکم دوبی و شیخ مانع حاکم بَرِ دیره پیش می آید. ماموران شیخ سعید پدر شیخ راشد به دیره حمله ور می شوند و پس از دستگیری شیخ مانع به چشمانش میل می کشند. این حادثه و به خطر افتادن موقعیت فامیل متنفذ در دوبی و آوازه شکل گیری و پیشرفت بندرعباس در آینده ای نزدیک سبب شد دو برادر دوبی را واگذاشته و به بندرعباس مهاجرت کنند...

سوم - بانک حاجی عبدالرحیم جیبش
بود!

 

بندرعباس در حال استخوان ترکاندن است. لنگه ای ها، لاری ها، بستکی های و اوزی های تاجر پیشه از سال‌های دورتر به این شهر که از خوابی طولانی در حال سر بر آوردن است، مهاجرت کرده اند. اسماعیل خان بهادر حاکم بندرعباس معابر بندرعباس را خیابان کشی کرده است و همه آینده ای درخشان برای بندرعباس متصور هستند. حاجی عبدالرحیم بیضائی حجره ای دو در دو متعلق به عبدالله پاکروان را کرایه می کند و کسب مختصری را راه اندازی می کند. دیری نمی پاید که آوازه انصاف و رعایت حال مشتری به ملوانان می رسد. تمامی ملوانان بارهای خود را به حاجی عبدالرحیم می سپارند. روستازادگان اطراف بندرعباس نیز برای خرید قبل از بازگشایی مغازه جلو حجره او صف کشیده اند. حاجی عبدالرحیم به کمترین سودی راضی بود. اهل دروغ گفتن و سفسطه بازی نبود. قیمت خرید را می گفت و سود خودش را هم اعلان می کرد. گاهی هم مایه کاری اجناسش را رد می کرد! اعتقادش بر این بود که خدا رزاق است و هیچ تنابنده ای بی رزق و روزی نمی ماند. به سود شرعی اعتقاد داشت و بیش از آن اجحاف و حرام می دانست.

در رعایت انصاف و مشتری مداری زبانزد بود. از میزان و ترازوی خود نمی کاست. غل و غشی در کارش نبود. مجموعه این عوامل سبب شده بود که حاجی عبدالرحیم آوازه ای فراتر از دیگر کسب های بازار بیابد. مغازه او در پشت گمرک و راسته رستوران غدیر بود که پس از عریض شدن بلوار ساحلی در مسیر تعریض قرار گرفت. در مدت 70 سال کسب و کار به هیچ بانکی اعتماد نکرد! بانک جیبش بود و پولش را در جیبش قرار می داد. به اندازه حلال کسب داشت، حریص و مال اندوز نبود و سعی می کرد بدهکار کسی در زندگی نباشد.

چهارم - یک روز از زندگی حاجی عبدالرحیم بیضائی
وی علاوه بر خوش خلقی در محل کار در بین خانواده و عهد و عیال نیز به خوش خلقی و داشتن روحیات لطیف و آرام زبانزد بود. حاجی عبدالرحیم اول صبح که از خواب بر می خاست پس از ادای فرضیه نماز و قرائت قرآن به آشپزخانه می رفت و چای دم می کرد، بساط صبحانه را آماده می کرد و سپس فاطمه خانم (همسرش) و اهالی خانه را بیدار می کرد و از آن می خواست در خوردن صبحانه او را همراهی کنند. سپس گفیر (سبد خرید) را بر می داشت به بازار می رفت و اقلام مورد نیاز خانه را می خرید و جلو ساباط می گذاشت و آنگاه به محل کارش می رفت. یک ربع به اذان ظهر مانده به مسجد گله داری رفته و نماز را به جمع اقامه می کرد و در بازگشت سری به برادرش عبدالله هوشیاری می زد و از خانواده برادرش احوالی می پرسید و به خانه خود مراجعت می کرد. نماز عصر را در خانه می خواند و سپس به مغازه می رفت و به کار و کسب مشغول می شد. نزدیک به نماز مغرب مغازه را می بست و به مسجد می رفت. پس از بازگشت از نماز اگر آن روز وضع کاسبی مناسب بود و حاجی عبدالرحیم منفعت خوبی داشت برای اهالی خانه خریدهای اضافه ای نیز می کرد...

پنجم- مردی پرهیزگار و پارسا که با مردم زیسته است
به گفته خودش به نقل از بزرگان خاندان بیضائی، قرآن را علاوه بر اینکه در مکتب خانه های قدیم فرا گرفته بود در جلسات قرآن حاجی نحوی شرکت داشته و چون از صوت و لحن خوبی برخوردار بوده توسط شیخ محمد ضیائی توصیه می شود که در مسابقات قرائت قرآن کشور شرکت کند.

همان گونه که پیش از این ذکر آن رفت در مسابقات قرائت قرآن در سال 1346 نفر سوم قرائت می شود‌. و سفر حجی از سوی برگزار کنندگان مسابقه جایزه می گیرد. در سال 1357 نیز پیش پیروزی انقلاب در مسابقات قرائت قرآن در شیراز شرکت می کند. کسانی که صوت قرآن حاجی عبدالرحیم بیضائی را شنیده اند لحن و صوت او را با استاد بزرگ مصری منشاوی قیاس می کنند.

یکی از بستگان حاجی عبدالرحیم می گوید؛ وی علاوه بر داشتن خلق و خوی خوش و خوش برخوردی مردی عالم و دانشمند بود، محال بود حرفی گفته شود و او شاهدی حال به صورت مطایبه و شوخ طبعانه در مورد آن مساله نگوید. کدورت او را هیج وقت ندیدم. چند زبان می دانست. انگلیسی را خوب صحبت می کرد، هندی، اردو، عربی و بلوچی را می دانست. بر ادبیات فارسی احاطه داشت به نحوی که شعر می سرود. اشعار زیادی از وی در زمینه های مختلف به یادگار است. تمامی این موارد ناشی از خلق سلیم وی بود. بسیار بذله گو، صریح اللهجه و حاضر جواب بود. شخصیتش ملایم و لطیف بود. خانه اش محل رفت و آمد نه تنها فامیل بلکه اهالی بستک بود. گشاده رو و دریا دل بود. محال بود کسی شب در خانه او بخوابد و صبح بعد بدون بی صبحانه، ناهار یا شام برود.

حاجی عبدالرحیم بیضائی هیچ وقت مرد متمولی نبود اما از سر صدق و راستی که با مردمان داشت هیچ وقت کارش لنگ نمی ماند. همیشه مهمان نواز بود و در خانه اش به روی مردمان باز، وی هنوز خانه ای از خود ندارد. و خانه ای که او در آن زندگی می کند متعلق به عبدالله هوشیاری برادرش است... خانه ای که عبدالله هوشیاری برادرش از هندوهای ساکن بندرعباس خریداری کرده بود ساختمانش هنوز به همان سبک معماری هندی و طاق و طاقچه ای کوچک و دروازه های چوبی است. در زمان حیات پسر مرحومش ابراهیم، وی دستی به سر و روی این بنا کشید تا از فرو ریزی اش جلوگیری کند ... !

ششم -آخرین اذان حاجی عبدالرحیم بیضائی
خوش صدائی در ذات بیضائی ها است.صوت داودی حاجی عبدالرحیم در خدمت قرآن و الله بود. وی در سالهائی که سراپا بود در مساجد اهل سنت به ویژه مسجد گله داری به اصرار نماز گزاران در وقت ظهر و مغرب اذان می گفت. نماز با اذان حاجی عبدالرحیم زینت می یافت. آخرین اذانی که حاجی با توجه به اینکه کهولت و کبر سن داشت مربوط به تشییع جنازه پروفسور خشنودی بود، مرحوم پروفسور خشنودی نیز به وی علاقه بسیاری داشت و در هر دفعه حضورش در بندرعباس محال بود به وی سر نزند.حاجی عبدالرحیم گرچه مردی بازاری و کاسب پیشه بود اما به جهت حشر و نشر با انسان های فرهیخته چهره ای فرهنگی نیز محسوب می شد. از دسته افرادی که در ارتباط مستقیم با وی بودند مرحومان عبدالله پاکروان ، محمد بدری ، میر حاجی صدیق ، کهزاد مشیری و ... را می توان نام برد. کسانی که کلنگ آبادانی بندرعباس را زمین زدند... و بسیار از کسان دیگر که پایه گذار کارخانه برق بودند، آب مشروب از دشت ایسین و دره دزک به بندرعباس آوردند ...

هفتم -مردی صد و چند ساله رختخواب گیر
چهره امروزه حاجی عبدالرحیم بیضائی مردی رختخواب گیر است که گرچه توان حرف زدن ندارد اما لبخند به لب است انگار از این دنیا راضی است. جهانی که چون او بر آن سخت نگرفته است لاجرم جهان نیز بر او سخت نگذشته است. وقتی از او می پرسم چند سال دارد. انگار متوجه می شود و خود می گوید؛ صد و بیست سال!!
یکی از خویشان حاجی عبدالرحیم در مورد سن و سال او می گوید ؛ وی متولد 1294 است و برادرش عبدالله هوشیاری متولد 1285 ..‌. با این تفاصیل حاجی عبدالرحیم 103 سال دارد اما شناسنامه اش چیز دیگری را روایت می کند. او متولد 1303 است که تقریباً 94 سال از ولادت او گذاشته است. حاجی عبدالرحیم 103 ساله باشد یا 94 ساله خوب زیسته است و مورد احترام مردم بوده است. وی 6 فرزند دارد. دو پسر به نامهای ابراهیم و صلاح الدین و 4 دختر ، مرحوم ابراهیم پسر بزرگ حاجی عبدالرحیم کارمند مسکن و شهرسازی بود ، در مراجعت از ماموریتی اداری در میدان ورودی شهر بندرعباس حوالی میدان تره بار تصادف می کند و مدت 8 سال در بستر می افتد... و عاقبت از دنیا می رود. صلاح الدین بیضائی دیگر پسر وی در دوبی مشغول به کار و زندگی است.

هشتم -خاطرات دو پزشک بستکی از حاجی عبدالرحیم بیضائی
دکتر نورمحمد ملا حسینی دارو ساز و دکتر عبدی متخصص اطفال دو تن از پزشکان حاذق و زبر دست بندرعباس محسوب می شوند. دکتر عبدی می گوید؛سال 1346 در دانشسرای مقدماتی بندرعباس پذیرفته شدم. از بستک به بندر آمدم. بستکی های مقیم بندر در آن سالها تعدادشان از انگشتان دست نیز تجاوز نمی کرد. افراد سرشناس بستکی در آن سال‌ها مرحوم حاج عبدالله بستکی ، مرحوم غلامحسین بیضائی ، مرحوم عبدالله هوشیاری و ملا عبدالرحیم ما بود. گرچه عبدالله هوشیاری سهمی در پذیرش ما نداشتند اما همیشه محبت خاصی داشت.

مرحوم عبدالله بستکی نیز با تمام گرفتاری های که داشت کارهای اداری ما را در ادارات پی گیری می کرد. مرحوم غلامحسین بیضائی نیز مرد شریفی بود که مسکنی ساده با وسایل اولیه فراهم کرده بود که همه می توانستند بهره ببرند و همه بستکی هایی که به بندر می آمدند و کاری داشتند از آن استفاده می کردند ... آشنائی من با ملا عبدالرحیم از طریق آقای بروشان و ملاحسینی(دکتر ملاحسینی) اتفاق افتاد. وی در پشت گمرک بندرعباس حجره کوچکی داشت که به کسب و کار مشغول بود و خرج خانواده را از این طریق تأمین می کرد.

حاجی عبدالرحیم بسیار صادق و صمیمی بود. بی شیله و پیله با مشتریان صحبت می کرد. قیمت خرید اجناس و سود خودش را می گفت. اگر خریدار راضی بود جنسش را می فروخت. این رفتار او باعث اعتراض کسبه های دیگر می شد ... اما رو راستی وی سبب اعتماد مشتریان می شد. حرص مال دنیا را نداشت. بارها با هم، هم قدم شده ایم. آن سالها که من جوان بودم و ملا عبدالرحیم مردی پخته، وی همیشه مردی دست به جیب بود و تا قران آخر پولی که در جیب داشت خرج می کرد و همیشه دستش در جیبش بود و می گفت؛ هنوز پول داریم می توانیم فلان چیز نیز بخریم تا جیبش خالی نمی شد دست بردار نبود. هر هفته بعد از نماز جمعه ما را به خانه اش دعوت می کرد، ناهار مهمان وی بودیم. هفته ای که نتوانستیم به نماز جمعه بردیم در ناهارخوری بودم که دستی به شانه ام خورد!حاجی عبدالرحیم بود... از مسجد جامع تا دانشسرای مقدماتی پیاده آمده بود تا مرا به ناهار دعوت کند ...

دکتر ملاحسینی از پزشک دارو ساز نیز در مورد حاجی عبدالرحیم می گوید؛ انسان متشرع و دینداری بود اما متعصب خشک نبود. با موسیقی توجه داشت به ویژه به ساز جفتی علاقه نشان می داد. عاشق نوای ساز عبدالعزیز ایاز (دولعزیز -از جفتی زنان بستکی) بود.
به یاد دارم مهمانی بر وی وارد شده بود. سجاده ای در هنگام نماز در خانه پهن شده بود. مهمان به تصور اینکه سجاده برای او پهن کرده اند به حالت قهر از خانه قصد خروج داشت. حاجی عبدالرحیم که متوجه می شود، دلیل خروج از خانه قبل از خوردن ناهار را می پرسد و آن شخص جواب می دهد؛ تا حالا نماز نخوانده است و پس از آن هم نمی خواند! حاجی عبدالرحیم با ملایمت او را راضی به برگشت می کند و سر سفره می نشاندش ...

عکس حاجی عبدالرحیم بیضائی و فاطمه خانم (همسرش)
انتهای پیام/*

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار