تابناک-یک دکترای تاریخ می‌گوید: گرانه‌های جنوبی خلیج فارس از زمان آریایی‌ه متعلق به ایران بوده است و طرح ادعاهایی درباره جزایر 3 گانه از دسیسه‌هایی از لندن و ریاض می‌گذرد.
کد خبر: ۱۰۶۷۶۴۱
تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۳ 15 September 2022

به گزارش تابناک از بندرعباس، محمد میردادی دکترای تاریخ و از پژوهشگران مطرح جنوب کشور در یادداشتی به بیان پیشینه تاریخی مالکیت ایران بر کرانه‌های جنوبی خلیج فارس پرداخته و ادعاهای اعراب بر جزایر ایران را تنها بدلیل رشته نخی دانسته که از ریاض و لندن می‌گذرد.

این یادداشت تاریخی در ادامه می‌آید:

کشور ایران در طول تاریخ فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است.

از دوره پیش از تاریخ ایران محل بنیان گذاشتن تمدن در گوشه و کنارش بوده است.

در شمال و جنوب و شرق و غرب این سرزمین چهارفصل تمدن های بیشماری شکل گرفته اند.با مهاجرت آریایی ها به فلات ایران دوره جدیدی از حیات سیاسی و اجتماعی کشور آغاز شد.

آریایی ها به صورت پی در پی سه حکومت نیرومند در ایران بنیان گذاشتند که قسمت عمده فلات ایران و حتی فراتر از آن را در گستره فرمانروایی خود داشتند.

حکومت هخامنشیان نخستین فرمانروایی جهانی بود که توسط آریایی ها بنیان گذاشته شد و نظم نوینی را پدید آورد.

پس از آن نیز با گذشت دوره کوتاه از یورش اسکندر قوم دیگر آریایی سر برآورد و به مدت چند سده هماورد نیرومندی برای امپراطوری روم بود.

با گذشت نزدیک به پنج سده در حدود 224میلادی اردشیر ساسانی با شکست فرمانروای پایانی اشکانی حکومت ساسانی را بنیان گذاشت.

این حکومت نیز در دوره فرمانروایی اش از کشور و هویت ایرانی دفاع نمود.

در دوره باستان فرمانروایان ایرانی دارای مکنت و شوکت فراوانی بودند و بر بسیاری از اقوام و مناطق فلات ایران و فراتر از آن حکومت می کردند.

یکی از مهمترین مناطقی که از نخستین سالهای فرمانروایی آریایی ها به محدوده فرمانروایی آنها افزوده شد کرانه های جنوبی خلیج فارس بود.

از دوره هخامنشی در سده ششم پیش از میلاد این بخش به گستره ایران افزوده شده و حیات سیاسی اقتصادی و فرهنگی آن با حکومت ایرانیان گره خورد.

نخستین اعراب در حدود پنج سده بعد از ورود ایرانیان به این مناطق از مناطق جنوبی شبه جزیره عربستان در کشور یمن کنونی به سمت کرانه های جنوبی خلیج فارس مهاجرت کردند.

با توجه به حکمرانی ایرانیان بر جنوب خلیج فارس این اعراب با کسب اجازه از فرمانروایان ایرانی در بخش بیابانی مستقر شدند و بخش‌های کرانه‌ای همچنان در اختیار ایرانیان باقی ماند.

این امر تا زمان ظهور اسلام ادامه یافت.

در دوره ساسانی گاهی درگیری هایی میان ایرانیان و اعراب رخ می داد که سرانجام در زمانی که شاپور دوم ساسانی(309_379) میلادی در سن خردسالی قرار داشت اعراب به مناطق مسکونی مرزی ایران در کرانه ها حمله می کردند و با غارت به بیابان پناه می بردند.

این امر چند سال دوام یافت.

با بلوغ شاه ساسانی و لشکر کشی به کرانه جنوبی خلیج فارس این شورش به شدیدترین شکل ممکن سرکوب شد.خاطره این سرکوب تاثیر فراوانی داشت و تا زمان ظهور اسلام بسیاری از اعراب از رویارویی با لشکر ایرانی هراس داشتند.

با ظهور اسلام اعراب بخش‌های داخلی به کرانه های جنوبی خلیج فارس وارد شدند و حکومت سیاسی مناطق جنوبی برای مدتی بدست اعراب افتاد.

با توجه به ادامه فعالیت و حمله به مناطق شمالی و فتح کشور ایران توسط اعراب مسلمان، به مدت دو سده حیات سیاسی جنوب خلیج فارس در دست اعراب باقی ماند. هر چند که حیات اقتصادی و اجتماعی آن همچنان در دست ایرانیان باقی ماند و در سده سوم و اوایل سده چهارم هجری با روی کار آمدن حکومت های ایرانی کم کم حکومت سیاسی کرانه های جنوبی نیز دوباره به ایرانیان بازگشت.

بر اساس یک قانون نانوشته از دوره باستان حکومت عمان در محدوده حکومتی فرمانروای کرمان و حکومت بحرین در محدوده حکومتی فرمانروای فارس بود.

شایان ذکر است که تنها این دو نام در کرانه های جنوبی خلیج فارس ریشه دیرینه ای دارند و دیگر شیخ نشین های کنونی نام های نویی هستند و در گذشته در محدوده این دو منطقه اصلی قرار داشتند.اومان یا هومان با نام پیشین ماسون یا مزون نامی ایرانی برای سرزمین عمان است این نام بخش وسیعی از کرانه های جنوبی خلیج فارس را دربر می گرفت.

مَسَندَم یا ماسون دَم نامی باقی مانده از آن زمان است و به معنی دم و دروازه ورود ماسون و نامی فارسی است.

بحرین نیز اُوال خوانده می شد، هجر نیز معرب واژه هَگَر فارسی است.این نام ها سند و تاییدی برای هویت و پیشینه ایرانی این مناطق است. به هر طریق از سده چهارم هجری دوباره ایرانیان بر مایملک باستانی حاکم شدند.

باید گفت که حتی اگر زمانی حکومتی عربی در این مناطق جان می گرفت تنها زمانی رسمیت می یافت که می توانست حمایت و تایید فرمانروای وقت ایران را بدست آورد. این امر تا سده هیجده میلادی ادامه یافت.

حکومت مرکزی ایران پس از ترور نادرشاه و مرگ آقا محمدخان (نخستین شاه قاجار) شرایط مناسبی نداشت.پیشرفت روزافزون اروپا و هجوم همه جانبه به شرق کشورهای مسلمان را در شرایط خطیری قرار داد.

تلاش برای ایجاد تفرقه و جنگ بین کشورهای مسلمان و برتری در دانش و فناوری نوپدید سبب دخالت های فراوان آنها در امور حکومت های مسلمان بویژه ایران شد.

ایران بزرگ برای آنها خطرناک بود بنابراین نخستین سیاست جهان مسیحی ایجاد تفرقه در بین اقوام تحت حاکمیت ایران در جهت های چهارگانه بود.

در شمال و شمال غرب بخش بیشتر سرزمین های آباد ایرانی را روسیه تصرف نمود.افغانستان و بخش عمده بلوچستان و کرانه های جنوبی خلیج فارس با دخالت مستقیم انگلیس از ایران جدا شد و اعراب که هزاران سال رعیت فرمانروایان ایران بودند تحت الحمایه انگلستان قرار گرفتند.

انگلستان با ایجاد تفرقه و تشویق درگیری بین اعراب، خود را به عنوان حکومت برتر به آنها قبولاند و بخش های جنوبی خلیج فارس که جزیی از خاک ایران بودند را اشغال کرد و شیوخ عرب را با تهدید و تطمیع به بستن قرارداد تحت الحمایگی راضی نمود.

حکومت مرکزی ایران نیز هیچگاه از حق خود کوتاه نیامد و همواره اعلام نمود که ساکنان کرانه جنوبی را رعیت خود می داند.به هر طریق به دلیل ضعف حکومت مرکزی این اشغالگری انگلستان تا نیمه دوم سده بیستم ادامه یافت که شیخ نشین های جنوبی و مخصوصا امارات متصالح سرانجام از تحت الحمایگی انگلستان استقلال یافتند هر چند که هنوز سر رشته بسیاری از تصمیمات آنها غرب است ایران اگرچه بنا بر احترام به همسایگان این استقلال را تایید نمود ولی تاریخ گذشته روایتگر حق و حقوق ایران در کرانه های جنوبی خلیج فارس است.

نکته مهم و نتیجه گیری این مقدمه طولانی را باید اینگونه بیان کرد: همه منابع تاریخی و جغرافیایی از سده ششم پیش از میلاد تا سده بیستم حتی نقشه های کشورهای استعمارگر غربی به این مورد اشاره دارند که کرانه های جنوبی متعلق به ایران است و دریای جنوب کشور ایران خلیج فارس نام دارد.

جزایر سه گانه حتی در زمان اشغال امارات بدست انگلیسی‌ها بازهم متعلق به ایران بوده است

در این اواخر که امارات متصالح(امارات متحده عربی) توسط انگلیس اشغال شده بود باز هم در نقشه های و منابع نوشتاری، جزایر سه گانه ای که اکنون شیوخ عرب بدون توجه به پیشینه خود و کشور شهرهای (کشورها کوچک) خود آن را طلب می کنند در محدوده کشور ایران قرار گرفته است.

اکنون نیز در آخرین بیانیه خود با حمایت و هدایت ریاض و لندن به بیان سخنان بیهوده گذشته پرداخته در امور داخلی کشور ایران دخالت نموده اند.

در پاسخ به این بیانیه باید گفت که نه تنها جزایر سه گانه بلکه کل کرانه های جنوبی خلیج فارس تا سده گذشته در اختیار ایران بوده است.

ماجرای جدایی بحرین

بحرین که آخرین استان جدا شده ایران است که در دوره پهلوی دوم از کشور جدا شد. حاکمان عمان نیز حتی در زمان قاجاریه که شهرهایی همچون بندرعباس و قشم و میناب را از قاجارها اجاره می کردند به تبعیت از فرمانروای ایران اذعان کردند و خود را رعیت فرمانروای ایران می دانستند.

شیخ نشین‌های کوچک خلیج فارس براستی که فراموش نموده اند که استقلال خود را مدیون نیت خوب و دوستانه جمهوری اسلامی ایران و احترام ایران به همسایگان هستند و الا ایران همیشه توانایی دفاع از محدوده خود را داشته است.

برای نمونه اگر دو سده کرانه‌های جنوبی در سده های نخستین اسلامی از ایران جدا شد دوباره در سده سوم به دامان کشور بازگشت.

به دلیل جایگاه راهبردی ایران و گستردگی و شرایط اقتصادی و اجتماعی ویژه کشور این امر هیچگاه برای ایران دور از دسترس نبوده است.

بنابراین شایسته است که شیخ نشین های جنوب خلیج فارس تاریخ را ورق بزنند و رشته نخی را که از ریاض و لندن کشیده می شود قیچی کنند که به گفته حافظ شیرین سخن: ای ... عرصه سیمرغ نه جولانگه توست.
انتهای پیام/

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار